طراحی تعاملی UI
آیا تاکنون خواسته اید درباره طراحی تعاملی (interaction design) بیشتر بدانید؟ در این مقاله تفاوت های بین یک طراح تجربه کاربری UX و یک طراح تعاملی UI را تعریف خواهیم کرد. ما همچنین انواع پروژه هایی را که یک طراح تعامل روی آن کار می کند و پنج بعد طراحی تعاملی را بررسی خواهیم کرد.
طراحی تعاملی چیست؟
طراحی تعاملی بخشی از تجربه کلی کاربر است که به ارتباط یک سیستم و کاربر آن می پردازد. از نظر فنی ، یک طراح تعامل و یک طراح تجربه کاربر می توانند در یک زمینه طرحی کنند. اما اگر این دو نقش در یک شرکت وجود داشته باشند ، یک طراح تعامل بیشتر بر نحوه تعامل سیستم و کاربر با یکدیگر متمرکز خواهد بود. بیایید کمی عمیق تر حفاری کنیم تا تفاوت را بهتر درک کنیم.
یک طراح تعامل (IxD) ساختار و رفتار سیستم های تعاملی را برای ایجاد روابط معنی دار بین افراد و محصولاتی که از آنها استفاده می کند ، تعریف می کند. اما یک طراح تجربه کاربر (UXD) بر کل تجربه بین کاربر و محصول تمرکز دارد ، نه فقط برهم کنش ها. یک طراح UX همچنین در تلاش است تا تجربیات معناداری را با افراد و محصولاتی که از آنها استفاده می کند ایجاد کند.
طراحان تعامل چه می کنند؟
اکنون که درک درستی از تعاریف داریم ، بگذارید این را با یک مثال در زندگی واقعی ارزیابی کنیم: دستیاران صدا. اگر هم طراحان تجربه کاربر و هم طراحان تعامل با یکدیگر در Siri ، Alexa یا Cortana کار می کردند ، هر دو به نحوه تعامل سیستم با یک کاربر علاقه مند میشدند، اما یک طراح تعامل متمرکز بر خود صدا خواهد بود. در اینجا چند سؤال وجود دارد که یک طراح تعامل ممکن است بپرسد:
دستیار چه نوع لحنی دارد؟ خوشحال ، غمگین ، جدی ، عادی؟
صدای دستیار چگونه است؟ زنانه ، مردانه ، رباتیک؟
چگونه با دستیار صحبت می کنید؟
آیا اسم دارد؟
چگونه جواب می دهد؟
آیا دلگرم کننده است؟
آیا تعامل کاربر صرفاً مبتنی بر صدا است یا یک جزء بصری روی صفحه نیز وجود دارد؟
وقتی همه چیز اشتباه می شود ، چه اتفاقی می افتد؟
آیا دستگاه می تواند بدون اتصال به اینترنت به کاربر پاسخ دهد؟
آیا این دستیار خود را به عنوان هوش مصنوعی برای کاربران جدید معرفی می کند؟
همانطور که مشاهده می کنید ، این سؤالات و تصمیمات طراحی صرفاً بر روی تعامل تمرکز دارد و کمتر در مورد تجربه کلی هوش مصنوعی تحقیق میکند.
یک طراح تجربه کاربر در همان پروژه می تواند روی موضوعات مشابه اما گسترده تر متمرکز شود:
شکل دستگاه چگونه است؟
چگونه کاربر آن را تنظیم می کند؟
آیا مجموعه ای از دستورالعمل ها در جعبه وجود دارد؟
آیا نرم افزار همراه دارد؟
آیا یک نشانگر وضعیت در دستگاه وجود دارد؟
آیا دکمه هایی برای تعامل وجود دارد؟
آیا صفحه نمایش وجود دارد؟
چه اتفاقی می افتد اگر کاربر نتواند دستگاه را به درستی تنظیم کند؟
در حالت آفلاین چه شرایطی پیش می آید؟
آیا این دستگاه می تواند از طریق بی سیم و بلوتوث sync شود؟
این دستگاه در فضایی که در آن زندگی می کند به چه صورت قرار میگیرد؟
همانطور که مشاهده می کنید ، این سؤالات بیشتر مربوط به تجربه کار با دستگاه و کمتر در مورد سیستم ها است. البته این تصمیمات تأثیر بر سیستم می گذارد ، اما به طور مستقیم به تعامل با سیستم در ارتباط نیست.
برخی دیگر از سیستمهایی که طراحی تعاملی را به کار می برند شامل بانکداری ، سیستم های POS ، کانتر هواپیما ، نرم افزارهای یادگیری ، Google Docs و Microsoft Word هستند.
ابعاد مختلف طراحی تعاملی چیست؟
برای درک بهتر طراحی تعاملی ، چهار زمینه متمرکز وجود دارد که توسط پیشگام طراحی و نویسنده کتب طراحی "جیلیان کرامپتون اسمیت" ایجاد شده است. این ابعاد ، که در کتاب او با عنوان «طراحی تعاملی» معرفی شده است ، شامل موارد زیر است:
.کلمات
2.بازنمایی های تصویری
3.اشیاء فیزیکی یا فضا
4.زمان
کوین سیلور از آزمایشگاههای IDEXX بعد پنجمی را هم اضافه کرد: رفتار. هر پنج بُعد از این ابعاد ، کل تجربه را در بر می گیرند؛ از ورود تا خروج کاربر که تعامل را کامل می کند.
کلمات باید ساده و آسان درک شوند. آنها باید اطلاعات لازم را بدون سردرگمی یا تحریف با کاربر درمیان بگزارند. المان های تصویری کلمات را تکمیل می کنند. این المان ها شامل هر چیزی است که متن نیست: گرافیک ، تصاویر ، نمادها. مانند کلمات ، نمایش های تصویری باید مفید باشند.
اشیاء فیزیکی به مکانیزم یا سخت افزار ورودی اشاره دارد: کاربر از نظر جسمی چه ارتباطی با سیستم دارد؟ آیا این ارتباط به وسیله یک صفحه نمایش لمسی ، ماوس و صفحه کلید یا دستگاه تلفن همراه است؟ در چه فضایی با آنها تعامل دارند؟ در رفت و آمد آنها؟ در دفتر؟ روی یک میز بزرگ؟ در یک محیط استرس زا مانند فرودگاه؟ همه این عوامل در تعامل موفق کاربر و سخت افزار نقش دارند.